سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]
پاییز 1385 - دوستان دریایی
 RSS 
خانه
ایمیل
شناسنامه
مدیریت وبلاگ
کل بازدید : 6612
بازدید امروز : 0
یکشنبه 103 آبان 20
ساعت 10:51 عصر
........... درباره خودم ...........
پاییز 1385 - دوستان دریایی
........... لوگوی خودم ...........
پاییز 1385 - دوستان دریایی
.......جستجوی در وبلاگ .......

............. اشتراک.............
  ............. بایگانی.............
لحظه های زندگی
زندگی...
پاییز 1385

........... طراح قالب...........


  • پنجره انتظار

  • نویسنده : مهتاب:: 85/7/26:: 4:15 صبح

    فردا اگر زراه نمی آمد
    من تاابد کنار تو می ماندم   
    من تا ابد ترانه عشقم را   
    در آفتاب عشق تو می خواندم   
    در پشت شیشه های اتاق تو    
    آنشب نگاه سرد سیاهی داشت    
    دالان دیدگان تو در ظلمت   
    گوئی به عمق روح تو راهی داشت   
    رازی دروسینه من می سوخت   
    می خواستم که با تو سخن گویم     
    اما صدایم از گره کوته بود    
    درسایه بوته هیچ نمی روید


    نظرات شما ()

  • امروز ، فردا

  • نویسنده : مهتاب:: 85/7/24:: 5:5 عصر

     

    در کوهستان های حقیقت

    هرگز بیهوده

    صعود نمی کنی ، امروز به قله ای

    بلند تر دست می یابی ، یا به توان خود

    می افزایی که فردا فراتر روی.

    فردریک نیچه


    نظرات شما ()

  • آرمان

  • نویسنده : مهتاب:: 85/7/24:: 5:1 عصر

    رود راهی به دریا می گشاید پرپیچ ، پرتاب . و ترا همچنان خمش باید و انعطاف ، هر آینه ، در کشاکش راهی به سوی آرمانی بلند.

    نلسون باس ول


    نظرات شما ()

  • الو

  • نویسنده : مهتاب:: 85/7/20:: 4:35 عصر
    االو سلام منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد کمی بلند تر صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست دل مرا بخوان به سوی خود تا که سبک شوم

    نظرات شما ()

    <      1   2      
    صبا ویژن

    } // End -->
    سفارش تبلیغ